معنی درآبگوشت میریزند
حل جدول
اطلاعات عمومی
فارسی به آلمانی
Ballast, Masc. [noun]
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: ثرید) پارسی تازی گشته تریدها تریت ها ریزه نان ها که درآبگوشت ریزند
بوی افزار
داروئی که در اغذیه میریزند
باربنگاه
جائی که در آن بار میریزند
آفتابه
ظرفی فلزین با لوله بلند که با آن آب روی دست میریزند
همیان
کیسه ای دراز که در آن پول میریزند و به کمر می بندند
اسلامبولی پلو
(اسم) نوعی پلو که در آن آب گوجه فرنگی و گوشت خرد کرده میریزند.
انگلیسی به فارسی
سوئدی به فارسی
گرد یا مایعی که روی درختان میریزند که درخت برگ ریزان کند،
portionsp se
عنبرچه، بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبو میریزند ودر لباس می گذارند،
معادل ابجد
1254