معنی دربازکن
لغت نامه دهخدا
دربازکن. [دَ ک ُ] (نف مرکب) دربازکننده. بازکننده ٔ در. مفتاح الابواب. مفتح الابواب:
ای سرمه کش بلندبینان
دربازکن درون نشینان.
نظامی.
|| (اِ مرکب) امروز بر یک نوع وسیله ٔ الکتریکی اطلاق می شود که بوسیله ٔ آن در خانه را می توان از داخل ساختمان باز نمود. || آلت و وسیله ٔ گشادن در بطری، چوب پنبه کش یکی از انواع آنست.
بلندبین
بلندبین. [ب ُ ل َ] (نف مرکب) بلندبیننده. کسی که همتش بزرگ است.بلندهمت. بلندنظر. (فرهنگ فارسی معین). || جاه طلب. (ناظم الاطباء). || دانای اسرار غیبی و صاحب کشف و کرامات. (ناظم الاطباء):
ای سرمه کش بلندبینان
دربازکن درون نشینان.
نظامی.
فارسی به عربی
بواب
فرهنگ فارسی هوشیار
باز کننده در
حل جدول
فارسی به ایتالیایی
cavatappi
فارسی به آلمانی
Türsteher [noun]
آلمانی به فارسی
دربان , دربازکن.
ایتالیایی به فارسی
دربان , دربازکن.
سوئدی به فارسی
دربان، دربازکن
عربی به فارسی
دربان , دربازکن , سرایدار , فراش مدرسه , راهنمای مدرسه
اسپانیایی به فارسی
سرپرست، مستحفظ، سرایدار، دربان، دربازکن، دروازه بان فوتبال، گلر، دربان، سرایدار، فراش مدرسه، راهنمای مدرسه، راهنمای مدرسه، حمالی کردن، حمل کردن، ابجو، دربان، حاجب، باربر، حمال، ناقل امراض، حامل.
معادل ابجد
284