معنی درما

لغت نامه دهخدا

درما

درما. [دَ] (اِخ) ابن عوف بن ثعلبه. بطنی است از ثعلبهبن سلامان، و درما اسم مادر ثعلبه است که بدان شهرت یافت، و نام او عمرو بوده است. (از صبح الاعشی ج 1 ص 322).

درما. [دَ] (ع اِ) درماء. خرگوش. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به درماء شود.


قصیر

قصیر. [ق َ] (اِخ) دوده ای است از درما. (صبح الاعشی ج 1 ص 323).

حل جدول

درما

خرگوش


ارنب، درما

خرگوش


درما، ارنب

خرگوش


ارنب ، درما

خرگوش


خرگوش و ارنب

درما


خرگوش

درما

درما، ارنب

ارنب، درما

فرهنگ عمید

درما

خرگوش،

گویش مازندرانی

درما کلا

نام مرتعی در آمل

فارسی به عربی

انگلیسی به فارسی

our

موجود درما

معادل ابجد

درما

245

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری