معنی درمیان
لغت نامه دهخدا
درمیان. [دَ] (اِخ) نام یکی از بخشهای پنجگانه ٔ تابع شهرستان بیرجند است. حدود بخش: از طرف شمال و باختر به بخش قاین، از جنوب به بخش حومه از، خاور و جنوب شرقی به بخش خوسف. این بخش را بطور کلی میتوان بخش کوهستانی نامید که یک رشته ارتفاعات مانند کمربندی از شمال باختری بیرجند شروع گردیده پس از دور زدن از شمال بطرف شمال خاوری خاتمه پیدا میکند. فقط یک سوم مساحت این بخش را جلگه های صاف و هموار که عرض آن از 12 هزار گز تجاوز نمیکند تشکیل میدهد. ارتفاعات واقع در این بخش موازی با راه عمومی زاهدان و خط مرزی افغانستان میباشد. کمتر دیده شده که امراض واگیر بین اهالی این بخش بروز نماید. در بعضی نقاط مانند سربیشه در مواقع زمستان و بهار بقدری هوا سرد میشود که عبور و مرور بین دهات مدتی متوقف میگردد. آب در تمام نقاط این بخش شیرین و گوارا است و بیشتر بر اثر باران و ذوب برفهای زمستانی تولید میشود. در اغلب ارتفاعات این بخش آبهای معدنی یافت میشود مانند آب ترش، گژیمرغ، آب گرم ابراهیم آباد، آب معدنی گلگرگ و سیاه دره و غیره. بخش درمیان از سه دهستان بنام مؤمن آباد، شاخنات، طبس مسینا که شامل 291 آبادی است تشکیل شده و مجموع نفوس آن 64442 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
درمیان.[دَ] (اِخ) قصبه ٔ مرکزی بخش درمیان شهرستان بیرجند است. طول جغرافیائی آن 52 درجه و 57 دقیقه و عرض جغرافیائی 32 درجه و 43 دقیقه است. این قصبه در 100 هزارگزی جنوب شهر بیرجند واقع و هوای آن معتدل و آب آن از قنات است. در حدود 15 باب دکاکین مختلف دارد و ادارات دولتی، بخشداری، ژاندارمری، نمایندگی آمار، ثبت ازدواج و طلاق، دارائی، پست و تلگراف و دبستان در این ده واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
درمیان. [دَ] (اِخ) دهی است از دهستان برخوار بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در 28 هزارگزی شمال خاوری اصفهان و 4 هزارگزی راه فرعی حبیب آباد به اصفهان، با 191 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. قلعه ای قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
حل جدول
میانجی
فارسی به انگلیسی
Epi-
فارسی به عربی
بین، عبر، وسط
فارسی به ایتالیایی
tra
فارسی به آلمانی
Gegenueber, Herüber, Hinüber, Mitten; unter, Quer, Über, Inmitten [preposition]
معادل ابجد
305