معنی درهم پیچیدن

لغت نامه دهخدا

درهم پیچیدن

درهم پیچیدن. [دَ هََ دَ] (مص مرکب) درنوردیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). تکویر. (ترجمان القرآن جرجانی). || درهم پیچیدن شاخه های درختان، التفاف آن. (یادداشت مرحوم دهخدا). التخاخ. التفاف. امتطلال. اجثئلال، دراز شدن و درهم پیچیدن گیاه. اشباه، درهم پیچیدن درخت از نازکی. (از منتهی الارب). الفاف، درهم پیچیدن درختان. (ترجمان القرآن جرجانی). اَلفاف، درهم پیچیده ها. دَرّ؛ پیشتاز شدن بنات و درهم پیچیدن. دَرّ بسیار شدن نبات و درهم پیچیدن. (از منتهی الارب).

حل جدول

درهم پیچیدن

لف

تلفیف

فارسی به عربی

درهم پیچیدن

تشابک، منشد جدا

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

درهم پیچیدن

328

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری