معنی درک کردن

لغت نامه دهخدا

درک کردن

درک کردن. [دَ ک َ دَ] (مص مرکب) دریافتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). فهمیدن. فهم کردن. و رجوع به درک شود.

حل جدول

درک کردن

حس

استنباط

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

درک کردن

پی بردن، دریافتن

کلمات بیگانه به فارسی

درک کردن

پی بردن

فارسی به انگلیسی

درک‌ کردن‌

Apprehend, Catch, Compass, Comprehend, Conceive, Distinguish, Fathom, Find, Gather, Get, Grasp, Make, Penetrate, Perceive, Pierce, Plumb, Read, Realize, See, Take, Understand

فارسی به ترکی

درک کردن‬

idrak etmek, kavramak

فارسی به عربی

درک کردن

اتل، احدس، ادخل، ادرک، استول علیه، اسمع، افهم، الق القبض علیه، صید، قامه، قدر

فرهنگ فارسی هوشیار

درک کردن

دریافتن، فهمیدن

فارسی به آلمانی

درک کردن

Befolgen, Folgen, Ho.ren [verb], Nachgehen, Nachkommen

واژه پیشنهادی

درک کردن

فهم کردن

معادل ابجد

درک کردن

498

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری