معنی دریانورد داستان هزار و یک شب

حل جدول

دریانورد داستان هزار و یک شب

سندباد


هزار و یک شب

فیلمی با بازی کاترین زتاجونز


قهرمان اصلی هزار و یک شب

شهرزاد قصه‌گو


قهرمانى در هزار و یک شب

علاالدین


قصه گوی هزار و یک شب

شهرزاد


داستان شب

سمر


یک شب

فیلمی از نیکی کریمی

فرهنگ فارسی هوشیار

یک هزار

(اسم) - واحد پول درعهدقاجاریه معادل بایک قران و ‎10 ,‎ 1 تومان بود.


هزار هزار

هزاربار هزار یک میلیون (‎ 1000000) : ((رسول علیه السلام ازسدره المنتهی پرسید. گفت: درختی است درآسمان هفتم او را هزار هزارشاخ است برهرشاخی هزار هزار ازگ است. برهرازگی هزار هزاربرگ است. )

ضرب المثل فارسی

یک شب هزار شب نمی شود

به تعارف به مهمان می گویند

لغت نامه دهخدا

دریانورد

دریانورد. [دَرْ ن َ وَ] (نف مرکب) دریانوردنده. دریارو. آنکه در دریا رود. (آنندراج). مسافر دریا. (از لغت محلی شوشتر - خطی). بحرپیما. بحری. || ملاح. کشتی بان. کشتی ران. نوتی. نواتی:
خاطرم فحل است کو دریا نورد آمد چو شیر
شیر بستن گربه آسا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
|| کنایه از عرفا و ارباب ذوق. (لغت محلی شوشتر خطی).

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

دریانورد

کسی که با کشتی روی دریا گردش و مسافرت کند،
ناخدا،
ملاح،

فرهنگ معین

هزار و یک اسم

(هِ رُ اِ) [ع - فا.] (اِمر.) مجموعه 1001 نام خدای، اسما الهی. [خوانش: (~.) (اِمر.) کنایه از: ]


دریانورد

آن که با کشتی دریا را طی کند، ملاح. [خوانش: (~. نَ وَ) (ص فا.)]

معادل ابجد

دریانورد داستان هزار و یک شب

1542

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری