معنی در بند
حل جدول
اسیر، زندانی
گویش مازندرانی
مواظبت، مراقبت، زندانی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) کوچه بن بستی که دارای در و دروازه باشد، معبر تنگ و باریک در کوه، دره، قلعه دژ، کوچه پهن و کوتاه، (صفت) اسیر محبوس. یا در بند بودن در قید، در صدد بقصد. توضیح باین معنی لازم الاضافه است: ملک اقلیمی بگیرد شاه همچنان در بند اقلیمی دگر. (گلستان) یا در بند چیزی بودن بدان علاقه داشتن.
معادل ابجد
260