معنی دستگاهی در اتومبیل
حل جدول
لغت نامه دهخدا
اتومبیل. [اُ ت ُ م ُ] (فرانسوی، اِ) دستگاهی حمل مسافر را که بوسیله ٔ محرکه ٔ بخار یا برق یا نفت یا هوای فشرده یا گاز و غیره رود.
دستگاهی
دستگاهی. [دَ] (ص نسبی) منسوب به دستگاه.
- لغت دستگاهی، یا لغت نامه ٔدستگاهی، لغت نامه که آنرا به اجناس ترتیب کنند نه به ترتیب حروف. لغت نامه که کلمات مربوط به چیزهای متناسب با یکدیگر را گروه گروه در آن گرد کرده باشند نه بر حروف تهجی، مانند لغت نامه ٔ السامی فی الاسامی میدانی و مقدمه الادب زمخشری وکتاب العالم ابن السید اندلسی (احمدبن ابان). (یادداشت مرحوم دهخدا).
فرهنگ معین
(اُ تُ مُ) [فر.] (اِ.) وسیله نقلیه ای که با موتور کار می کند و دارای چهار چرخ است، ماشین.
فرهنگ واژههای فارسی سره
خودرو
مترادف و متضاد زبان فارسی
خودرو، سواری، ماشین، موتور
فرهنگ عمید
وسیلۀ نقلیهای چرخدار با اتاقک که بهوسیلۀ موتور به حرکت درمیآید و برای حمل بار یا مسافر به کار میرود،
کلمات بیگانه به فارسی
خودرو
فارسی به عربی
سیاره
فرهنگ فارسی هوشیار
دستگاه حمل مسافر را که بوسیله محرکه بخار یا برق یا نفت یا هوای فشرده یا گاز یا بنزین راه رود
اتومبیل رانی
عمل راندن اتومبیل، شغل راننده اتومبیل.
اتومبیل سازی
عمل ساختن اتومبیل، صنعت و فن ساختن اتومبیل، (اسم) شغل و پیشه آنکه اتومبیل میسازد، کارخانه ای که در آن اتومبیل میسازند.
فارسی به ایتالیایی
automobile
فارسی به آلمانی
Auto (n), Wagen (m)
معادل ابجد
1193