معنی دست مایه
لغت نامه دهخدا
دست مایه. [دَ ی َ / ی ِ] (اِ مرکب) مایه ٔ دست. سرمایه. (آنندراج) (غیاث): استکفافی در علم استیفا ساخته است که دستمایه است مر جمله ٔ حساب را. (لباب الالباب چ براون ص 109). چه ترجمه ٔ کلیله و دمنه که ساخته است [نصراﷲ منشی] دستمایه ٔ جمله ٔ کتاب و اصحاب صنعت است. (لباب الالباب).
فرهنگ معین
(~. یِ) (اِمر.) سرمایه.
فرهنگ عمید
پولی که با آن کسب و تجارت کنند، سرمایه،
حل جدول
سرمایه
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) سر مایه
معادل ابجد
520