معنی دفاع

لغت نامه دهخدا

دفاع

دفاع. [دَ] (ع اِ) به صورت معرفه، علم است مر ماده گوسپند را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

دفاع. [دُف ْ فا] (ع اِ) موج بزرگ ازدریا. (منتهی الارب). معظم موج و سیل. (از اقرب الموارد). || سیل بزرگ. || هر چیز بزرگ که بدان مثل وی دفع کرده شود. (منتهی الارب). چیزعظیم و بزرگ که بدان مانند خودش را دفع کنند. || کثیر و بسیار از مردم. (از اقرب الموارد).

دفاع. [دَف ْ فا] (ع ص) سخت دفع کننده: رجل دفاع عن عرضه، مردی ناموس پرست. (یادداشت مرحوم دهخدا). کثیرالدفع. (اقرب الموارد). || کسی که استخوان کاسه را یک سو کند تا بجای وی گوشت پاره آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

دفاع. [دِ] (ع مص) دور کردن از کسی. (از منتهی الارب). دور کردن. (دهار). دفع کردن از کسی. (تاج المصادر بیهقی) (از ترجمان القرآن جرجانی) (از اقرب الموارد). || همدیگر را راندن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || مزاحم کسی شدن، گویند: سید غیرمُدافَع. هرگاه در سروری او مزاحم ورقیبی نباشد. (از اقرب الموارد). || دارادار کردن حق کسی را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مماطله کردن حق کسی را. (از اقرب الموارد). || یاوری کردن و حمایت کردن کسی را. (از اقرب الموارد). || حریص و آزمند شدن و فرورفتن در کاری. (از اقرب الموارد). مُدافعه. و رجوع به مدافعه شود. || دفع شر. (ناظم الاطباء). || از دستبرد دشمن (انسان، حیوان) حفظ کردن. (فرهنگ فارسی معین). || بازداشتن. پس زدن.
- ساز و کار (مکانیسم) دفاع، اصطلاحی در پسیکانالیز، حاکی از رفتاری که لاعَن ْشعور برای دفاع از محکومیت یا انتقاد خیالی یا احتمالی از شخص سرمیزند. اینگونه رفتار انحاء مختلف دارد از قبیل: توجیه (تعویض محرکات غیراجتماعی با آنچه مقبول عموم است)، تکبیت (ممانعت از اشتغال خاطر به افکار پریشان کننده)، ترجیع (بازگشت به رفتار کودکانه و دلخوشی های بچگانه)، تجسم (منسوب داشتن انگیزه هایی که مورد قبول خویشتن واقع نشده به دیگران)، تمثل (ازآن ِ خود تلقی کردن امیال و اهواء دیگران)، تعالی («لیبیدو» را متوجه به مقاصد مفید و مثبت کردن)، تقلیب (ظاهر شدن تنازعات روحی بصورت علائم جسمی). (دایرهالمعارف فارسی).
|| (اصطلاح فقه) در مقابل جهاد است و آن در موقعی است که دشمنان بر مردم مسلمان هجوم آوردند و حمله نمایند، و آن بر همه ٔ افراد واجب است. دفاع از حقوق اولیه ٔ هر فردی است جهت حفظ مال و جان و عرض و ناموس خود. (از فرهنگ علوم نقلی، از شرح لمعه ج 2 ص 325). || (اصطلاح حقوق) پاسخ طرف مقابل در هر دعوی. (فرهنگ فارسی معین). ادعای طرف مقابل دارنده ٔ دعوی در مقابل تعقیب.رجوع به دعوی در همین لغت نامه و به فرهنگ حقوقی شود.
- دفاع به معنی اخص، چنین است که مدعی علیه، حقوق ادعائی مدعی را انکار کند. (فرهنگ حقوقی).
- دفاع به معنی اعم، آن دو فرد دارد: الف: ایراد، و آن چنین است که مدعی علیه ادعای مدعی را ماهیهً نفی نکند بلکه آنرا بنحوی که ایراد شده صالح برای جواب دادن نداند. ب: دفاع به معنی اخص. (از فرهنگ حقوقی). و رجوع به دفاع به معنی اخص شود.
- دفاع مشروع، کسی که مورد تعرض قرار گیرد اساساً باید به قوای دولتی متوسل شود. ولی در موقع ضرورت (نداشتن وقت) می تواند به قوای شخصی از خود و دیگری وعرض خود و مال خود با رعایت شرایط خاص دفاع نماید، این دفاع را اصطلاحاً دفاع مشروع گویند و آنرا شرایطی است. رجوع به فرهنگ حقوقی و به مواد 41 و 184 و 186- 188 قانون مجازات عمومی در ایران شود.

فرهنگ معین

دفاع

(مص ل.) از دستبرد دشمن حفظ کردن، (مص م.) بازداشتن، پس زدن، پاسخ طرف مقابل در هر دعوی، جنگی که مسلمانان با کافران کنند برای جلوگیری از حمله آنان. [خوانش: (دِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

دفاع

از کسی حمایت کردن،
بدی و آزاری را از خود یا از دیگری دور کردن،
وطن و ناموس و حقوق خود را از دستبرد دشمن حفظ‌ کردن،

حل جدول

دفاع

پدافند

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دفاع

پدافند

مترادف و متضاد زبان فارسی

دفاع

پدافند، تدافع، مدافعه،
(متضاد) تک، حمله

فارسی به انگلیسی

دفاع‌

Advocacy, Defense, Fence, Parry

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

دفاع

جواب، دفاع، ذخیره، وتد

عربی به فارسی

دفاع

مدافعه , دفاع , وکالت , پدافند , دفاع کردن , استحکامات

فرهنگ فارسی هوشیار

دفاع

دفع کردن از کسی، همدیگر را راندن

فارسی به ایتالیایی

دفاع

difesa

فارسی به آلمانی

دفاع

Antworten

معادل ابجد

دفاع

155

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری