معنی دلبستگی

لغت نامه دهخدا

دلبستگی

دلبستگی. [دِ ب َ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی دلبسته. محبت و رغبت و دوستی و مودت و عشق. (ناظم الاطباء). گرایش خاطر. میل نهان. علاقه. علقه. تعلق خاطر: از آنجا که فرط اعتنا و دلبستگی و وفوراهتمام و مرحمت پادشاه مشفق اقتضا کند. (جهانگشای جوینی). و با اینهمه از هر دو طرف دلبستگی بود. (گلستان سعدی). هرچه دیر نپاید دلبستگی را نشاید. (گلستان). غایت دلبستگی و اهتمام و حمایت او آن بود که... (ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 95). اگر رونده ٔ راه را به آن اندک تعلقی و دلبستگی است میان او و میان مقصود آن سد عظیم و حجاب اکبر است. (انیس الطالبین ص 53).
ریشه ٔ نخل کهن سال از جوان افزونتر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را.
صائب.
|| علاقه ٔ معنوی. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || آزردگی. || اضطراب. (ناظم الاطباء).

حل جدول

دلبستگی

تعلق

داشتن پیوند عاطفی و علاقه قلبی

علاقه

مترادف و متضاد زبان فارسی

دلبستگی

ارتباط، اشتیاق، تعلق، تعلق‌خاطر، تمایل، شوق، عشق، علاقه، علقه، محبت

فارسی به انگلیسی

دلبستگی‌

Attachment, Devotion, Fondness, Friendship, Interest, Liking, Partiality, Spirit

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

دلبستگی

ارتباط، اهتمام

فرهنگ فارسی هوشیار

دلبستگی

محبت و رغبت و دوستی

فارسی به آلمانی

دلبستگی

Interesse (f), Interessieren, Zins (m), Zinsen

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

دلبستگی

526

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری