معنی دلیر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
دلاور، بی باک، گستاخ. [خوانش: (دِ) (ص.)]
فرهنگ عمید
دلاور، پردل، شجاع، بیباک،
حل جدول
نترس
نیرم، بی باک، جسور، پهلوان، نیو، شجاع، دلاور
بهادر
نیرم، بی باک، بی پروا، رشید، بهادر، باشهامت، مبارز
گیل
نیرم
مترادف و متضاد زبان فارسی
باشهامت، بهادر، بیباک، بیپروا، پرجگر، پهلوان، تهمتن، جراتمند، جنگاور، دلاور، رزمآور، رشید، شاطر، شجاع، صفدر، قوی، گرد، مبارز، متهور، نترس،
(متضاد) ترسو، جبون
فارسی به انگلیسی
Bold, Brave, Courageous, Daring, Fearless, Gamy, Greathearted, Hardy, Lionhearted, Manful, Masculine, Nervy, Plucky, Spartan, Stalwart, Stout, Valiant, Valorous, Warrior
فارسی به ترکی
cesur, yiğit
فارسی به عربی
جری، جریی، شجاع، مغامر
نام های ایرانی
پسرانه، شجاع
گویش مازندرانی
از توابع دهستان کوهستان غرب چالوس
فرهنگ فارسی هوشیار
دلاور، شجاع، بهادر، بادل، پر دل، دلدار، جری
فارسی به ایتالیایی
spericolato
معادل ابجد
244