معنی دل آسوده

لغت نامه دهخدا

دل آسوده

دل آسوده. [دِ دَ / دِ] (ص مرکب) آسوده دل. خاطرجمع. غیرمضطرب. مطمئن. فارغ البال:
ملک را بود بر عدو دست چیر
چو لشکر دل آسوده باشند و سیر.
سعدی.
- دل آسوده شدن، خاطرجمع شدن. مطمئن شدن. آسوده دل شدن. فارغ البال شدن:
دل آسوده شد مرد نیک اعتقاد
که سرگشته ای را برآمد مراد.
سعدی.

حل جدول

دل آسوده

خاطر جمع

خاطرجمع

فرهنگ فارسی هوشیار

دل آسوده

خاطر جمع، آسوده دل

معادل ابجد

دل آسوده

110

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری