معنی دل پر شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

پر دل

(صفت) پر جرات پر جگر مقابل بددل کم دل، جوانمرد سخی. جمع: پردلان.


پر شدن

(مصدر) مملو گشتن ممتلی شدن امتلا ء، فراوان شدن بسیار شدن. یا پر شدن گوش (کسی) از. . . یا پر شدن قفیز. لبریز شدن پیمانه، سپری شدن چیزی. -3 مردن کشته شدن، تمام شدن پیمانه صبر برسیدن شکیب. یا پر شدن پیمانه. شکیبایی بپایان آمدن، عمر بسر آمدن رسیدن اجل.


دل پر

(صفت) بسیار غمگین اندوهگین، خشمگین غضبناک.


پر نهیب شدن

(مصدر) پر بیم شدن مضطرب شدن پر تشویش شدن پر نهیب گشتن.


پر بانگ شدن

(مصدر) پر غوغا گشتن پر سرو صدا شدن پر آواز شدن.


پر میوه شدن

(مصدر) پر بار شدن پر ثمر شدن اثمار.


پر درد شدن

(مصدر) پر اندوه شدنپر محنت و غم شدن پر رنج شدن.


پر اندیشه شدن

(مصدر) پر بیم شدن هراسان شدن، غمگین شدن.

حل جدول

دل پر شدن

از دنیا یا از کسی گله و ناراحتی داشتن.

لغت نامه دهخدا

دل پر

دل پر. [دِ پ ُ] (ص مرکب) دل آکنده از غم و اندوه یا خشم و غضب. بسیار غمگین واندوهگین یا خشمگین و غضبناک. رجوع به دل پری شود.
- دل پر بودن، لبریز از شکایت بودن. (آنندراج):
چون آستین همیشه جبینم ز چین پر است
یعنی دلم ز دست تو ای نازنین پر است.
غنی (از آنندراج).
خالی نساخت گریه دلم را ز سیل خون
از من چرا همیشه دل آسمان پر است.
میر محمدهاشم شهید (از آنندراج).
- دل ِ پر داشتن از دست کسی، در اصطلاح عامیانه، به معنی دق دل داشتن و کینه ٔ دیرینه نسبت به کسی ورزیدن و از او شکایت و دلخوری داشتن. (فرهنگ لغات عامیانه). ناراضی و رنجیده بودن. (فرهنگ عوام). سخت غمگین یا سخت کینه ور بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا). کینه ٔ ناگفته داشتن: دلش پر است، غمی بسیار و ناگفته دارد.


دل خون شدن

دل خون شدن. [دِ ش ُ دَ] (مص مرکب) سخت آزرده خاطر شدن. سخت رنجیدن. سخت اندوهناک گشتن.

گویش مازندرانی

پر دل

شجاع پر جرأت


دل پر

رنجیده

فرهنگ معین

دل پر

بسیار غمگین، اندوهگین، خشمگین، غضبناک. [خوانش: (دِ پُ) (ص مر.)]


پر شدن

لبریز شدن، فراوان شدن. [خوانش: (پُ. شُ دَ) (مص ل.)]

معادل ابجد

دل پر شدن

590

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری