معنی دل پیچه

فارسی به ترکی

گویش مازندرانی

دل پیچه

شکم درد – دل پیچه

لغت نامه دهخدا

دل پیچه

دل پیچه. [دِ چ َ / چ ِ] (اِ مرکب) ذوسنطاریا، و آن اسهالی باشد با درد امعاء و خون. اسهال با درد امعاء. اسهال با درد. اسهال خونی. پیچ پیچش. پیچاک. زورپیچ. شکم پیچ. سحج. نستاک. سرقدم. (یادداشت مرحوم دهخدا). دل درد. پیچش. زور نشستن به معده و روده در نتیجه ٔ بیماریهای دستگاه گوارش مانند اسهال و اسهال خونی و گاستریت و جز آن. (فرهنگ لغات عامیانه).


پیچه

پیچه. [چ َ / چ ِ] (اِ) قسمی روی بند از موی سیاه بافته. روبند زنان بافته از موی یال و دم اسب برنگ سیاه. روی بند و نقاب از موی دم و یال اسب. نقاب زنان از موی دم اسب بافته. روبند موئینه. چیزی مربع مستطیل شکل از موی یال اسب بافته که بعض زنان خاصه عرب بر روی افکندندی تا نامحرم رویشان نبیند. چیزی که از موی اسبان بافند و زنان بر روی افکنند و آن را روبند هم گویند. (لغت محلی شوشتر، ذیل روبند).موی باف را نیز گفته اند که بعربی عقاص خوانند. (برهان). || اسدی در لغت نامه آرد: عصابه ای باشدکه زنان بر پیشانی بندند، و شاهد ذیل را از عسجدی آورده است اما درست نیست و کافی نمیباشد:
بپیچد دلم چون ز پیچه بتم
گشاید برغم دلم پیچه بند.
و پیچه در این بیت بمعنی پیشانی است و صحاح الفرس بکلمه ٔ پیچه همین معنی داده است. پنجه. (برهان). پیرایه ای بود از مرصع که بر سر عروس بند کنند. (برهان). || رمز و ایماء و اشاره. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). و به این معنی از لغات دساتیری است. (برهان قاطع چ معین حاشیه ٔ ص 435). || زهی که آنرا مقراض کرده زنان و پسران صاحب جمال بر روی گذارند بجهت زیبائی. (جهانگیری). || گیس عاریه. || طره وزلف و کاکل که پیچند و بر یکدیگر گره زنند. (برهان). دارای پیچ. پیچ پیچ. زلف پیچیده. مرغول. معقرب. صدغ. (صراح). || پیشانی. (صحاح الفرس):
به تیغ طرّه ببرد ز پیچه ٔ خاتون
به گزر پست کند تاج بر سر چیپال.
منجیک.
صدغ، موی پیچه بر صدغ فروهشته. (منتهی الارب). صُدغ ٌ معقرب، موی پیچه. موی بناگوش. || پوشش درِ خانه. (جهانگیری). پوشش بالای در خانه. (برهان). کنه، پوشش بالای در خانه یا سایبان بالای در. (منتهی الارب). عرس، و آن دیواری است میان دو دیوار خانه سرد نهند و بنهایت رسانند و مسقف سازند تا آن خانه گرم شود، و بفارسی پیچه گویند. (منتهی الارب).

پیچه. [چ َ / چ ِ] (اِ) لبلاب. (دهار). پیچک. (جهانگیری). گیاهی که بر درخت پیچد و عربان لبلاب و عشقه گویندش. فرغند. غساک، گیاهی که بیخ ندارد و بدرختی که درپیچد خشک گرداند. آن را غساک و فرغند و نویچ نیز گویند و بتازیش عشقه و لبلاب نامند و در هند آکاس بیل خوانند. (شرفنامه). رجوع به پیچک شود.


پیچه باف

پیچه باف. [چ َ / چ ِ] (نف مرکب) آنکه پیچه بافد. آنکه روی بند مویینه بافد زنان را. || پیچه. عقاص.


چادر پیچه

چادر پیچه. [دَ / دُ چ َ / چ ِ] (اِ مرکب) چادر، حجاب زنان و پیچه، نقاب آنان. پیچه. رجوع به پیچه شود.


پیچه بافی

پیچه بافی. [چ َ / چ ِ] (حامص مرکب) عمل پیچه باف. || (اِ مرکب) محل بافتن پیچه.

فرهنگ معین

دل پیچه

احساس درد و پیچش در روده ها، اسهال، شکم روش. [خوانش: (دِ. چِ) (اِمر.)]

فرهنگ عمید

دل پیچه

بیماری اسهال و شکم‌روش با احساس درد و پیچش در روده‌ها،


پیچه

روبندۀ زنان به رنگ سیاه که از یال و دم اسب بافته می‌شود و بعضی زنان مسلمان در خارج از منزل به چهرۀ خود می‌زنند،

فرهنگ فارسی هوشیار

دل پیچه

(اسم) احساس درد و پیچش در روده ها، اسهال شکم روش.


پیچه بافی

عمل پیچه باف، محل بافتن پیچه.


پیچه

(اسم) ‎-1 قسمی روی بند که از موی یال و دم اسب برنگ سیاه بافند نقاب حجاب (زنان)، عصابه ای که زنان بر پیشانی بندند. -3 پیرایه ی مرصع که بر سر عروس بند کنند. -4 زهی که آنرا مقراض کرده زنان و پسران صاحب جمال بروی گذارند بجهت زیبایی. -5 گیس عاریه، طره و زلف و کاکل که پیچند و بر یکدیگر گره زنند زلف پیچیده مرغول، پیشانی صدغ: به تیغ طره ببرد زپیچه خاتون بگر ز پست کند تاج بر سر جیپال. (لغ) . -8 پوشش بالای در خانه سایبان بالای در: کنه بالضم پیچه یعنی پوشش در خانه یا سایبان بالای در یا خانه خرد اندرون خانه، خطی که مانند پیچیدن مار بدور استوانه است.


پیچه بند

(اسم) ‎-1 عصابه که زنان بر پیشانی بندند پیشانی بند -. 2 رشته ای که بدان پیچه را به پیشانی بندند پند پیچه: بپیچد دلم چون ز پیچه تبم گشاید برغم دلم پیچه بند. (عسجدی)

حل جدول

دل پیچه

اسپاسم روده

معادل ابجد

دل پیچه

54

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری