معنی دم بریده

لغت نامه دهخدا

دم بریده

دم بریده. [دُ ب ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) بی دم. (ناظم الاطباء). حیوانی که دم او را بریده اند. بتور. بتوره. بتراء. (یادداشت مؤلف). ابتر. (ترجمان القرآن) (دهار). || ناقص. (یادداشت مؤلف): و سخن با زینت گوی دم بریده مگوی. (منتخب قابوس نامه ص 167). || تعبیری به مزاح و طنز، به معنی محیل. مکار. گربز. زرنگ. محتال: ای دم بریده، مزاحی است با کوچکتری که امری را پنهان کردن خواهد. || سخت زیرکسار. (یادداشت مؤلف). || کنایه از مردم شریر و بدذات. (لغت محلی شوشتر).

فرهنگ معین

دم بریده

(دُ. بُ دِ) (ص مف.) کنایه از: شخص زرنگ و آب زیر کاه.

فرهنگ عمید

دم بریده

ویژگی جانوری که دمش را بریده باشند، ابتر، بی‌دم،
[عامیانه، مجاز] شخص زرنگ و مکار و حیله‌گر،

حل جدول

دم بریده

کنایه از زیرک و حیله گر

ابتر

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

دم بریده

(صفت) جانوری که دمش قطع شده باشد ابتر بی دم، شخص زرنگ چابک: شیطان دم بریده، حرفی که قسمت موخر آنرا ننوشته باشند: }} یای تنکیر و خطاب و نسبت را غالب اوقات دم بریده مینوشتند ‎. {{

معادل ابجد

دم بریده

265

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری