معنی دنج

لغت نامه دهخدا

دنج

دنج. [دِ] (ترکی، ص) در اصطلاح عامیانه از کلمه ٔ «دینج » ترکی به معنی خلوت و آرام. جای بی آمد و شد. جایی که خلوت و بی شور و جلب و هیاهو باشد. آرام و آسوده: گوش دنج. گوشه ٔ دنج. (یادداشت مؤلف). جای امن و امان و جای آسایش و مخلا بطبع. (ناظم الاطباء). || در آذربایجان به صورت صفت برای انسان (مخصوصاً کودکان) آرام و بی آزار بکار رود، گویند: فلان کودک دنج است یا نادنج است. دنج بنشین. دنج بمان.

دنج. [دُ ن ُ] (ع ص، اِ) ج ِ دَنوج. (منتهی الارب) (از آنندراج). || ج ِ داناج است، به معنی دانشمند که معرب داناست. (آنندراج). ج ِداناج. (ناظم الاطباء). رجوع به دانا و داناج شود.


دنج کلا

دنج کلا. [دِ ک َ] (اِخ) دهی است ازدهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی. آب آن از نهر شاهرود و رودخانه ٔ تالار. سکنه ٔ آن 250 تن و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).

فارسی به انگلیسی

دنج‌

Cozy, Gemütlich, Homelike, Homey, Peaceful, Secluded, Snug

فرهنگ عوامانه

دنج

جای راحت و بی سرخر را گویند (گوشه دنج).

فرهنگ عمید

دنج

ویژگی جای امن و امان و خالی از اغیار، جای خلوت،

حل جدول

دنج

جای راحت و بی سرخر.

مکان خلوت

جای خلوت

جای خلوت، مکان خلوت، جای راحت و بی سرخر

جای خلوت، مکان خلوت

فارسی به آلمانی

دنج

Gemütlich, Wohnlich

فرهنگ معین

دنج

(دِ) (اِ.) (عا.) جای خلوت و آرام.

مترادف و متضاد زبان فارسی

دنج

آرام، خلوت، خلوتکده، خلوتگاه، دورافتاده، ساکت

فارسی به عربی

دنج

مریح

فرهنگ فارسی هوشیار

دنج

جای امن و خالی از اغیار

معادل ابجد

دنج

57

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری