معنی دنج
لغت نامه دهخدا
دنج. [دُ ن ُ] (ع ص، اِ) ج ِ دَنوج. (منتهی الارب) (از آنندراج). || ج ِ داناج است، به معنی دانشمند که معرب داناست. (آنندراج). ج ِداناج. (ناظم الاطباء). رجوع به دانا و داناج شود.
دنج. [دِ] (ترکی، ص) در اصطلاح عامیانه از کلمه ٔ «دینج » ترکی به معنی خلوت و آرام. جای بی آمد و شد. جایی که خلوت و بی شور و جلب و هیاهو باشد. آرام و آسوده: گوش دنج. گوشه ٔ دنج. (یادداشت مؤلف). جای امن و امان و جای آسایش و مخلا بطبع. (ناظم الاطباء). || در آذربایجان به صورت صفت برای انسان (مخصوصاً کودکان) آرام و بی آزار بکار رود، گویند: فلان کودک دنج است یا نادنج است. دنج بنشین. دنج بمان.
فرهنگ معین
(دِ) (اِ.) (عا.) جای خلوت و آرام.
فرهنگ عمید
ویژگی جای امن و امان و خالی از اغیار، جای خلوت،
حل جدول
جای خلوت، مکان خلوت
جای راحت و بی سرخر.
مکان خلوت
جای خلوت
جای خلوت، مکان خلوت، جای راحت و بی سرخر
مترادف و متضاد زبان فارسی
آرام، خلوت، خلوتکده، خلوتگاه، دورافتاده، ساکت
فارسی به انگلیسی
Cozy, Gemütlich, Homelike, Homey, Peaceful, Secluded, Snug
فارسی به عربی
مریح
فرهنگ فارسی هوشیار
جای امن و خالی از اغیار
فرهنگ عوامانه
جای راحت و بی سرخر را گویند (گوشه دنج).
فارسی به آلمانی
Gemütlich, Wohnlich
معادل ابجد
57