معنی دندان گرد
لغت نامه دهخدا
دندان گرد. [دَ گ ِ] (ص مرکب) گرانگاز. گران فروش. گران فروش که هیچگاه حط نکند. (یادداشت مؤلف).
- دندان گرد بودن، بر متاع و کالاهای خویش نرخی گران گذاشتن. نظیر گران گاز بودن. (امثال و حکم دهخدا).
|| حریص. طماع. (از ناظم الاطباء). طمعکار. نرو. خام طمع. آزمند. پرتوقع.
فرهنگ معین
(~. گِ) (ص مر.) حریص، سخت گیر در معامله، طمّاع.
فرهنگ عمید
شخص طماع و حریص،
کسی که در معامله و دادوستد بسیار سختگیر باشد،
حل جدول
فارسی به عربی
طماع
فرهنگ فارسی هوشیار
شخص طماع و حریص
واژه پیشنهادی
حریص
معادل ابجد
333