معنی دنو
لغت نامه دهخدا
دنو.[دُ ن ُ و و] (ع مص) نزدیک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار) (غیاث). نزدیک آمدن. (تاج المصادر بیهقی). اِدّناء. (المصادر زوزنی). رجوع به ادناء شود.
دنو. [دُ ن ُوو] (ع اِمص) قرب. نزدیکی. (آنندراج) (غیاث). || خویشی و قرابت. (منتهی الارب).
فرهنگ معین
(دُ نُ) [ع.] (مص ل.) نزدیک شدن، نزدیک بودن.
فرهنگ عمید
نزدیک شدن،
نزدیک بودن،
حل جدول
نزدیک شدن
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) نزدیک شدن نزدیک بودن.
فرهنگ فارسی آزاد
دُنُوّ، (دَنا-یَدنُو) نزدیک شدن- نزدیک بودن (در فارسی بمعنی پستی و حقارت و ذلّت مصطلح است همانکه در عربی دُنُوء و دَنُوء می باشد)
معادل ابجد
60