معنی دورازهم
حل جدول
فرهنگ عمید
پراکنده، دورازهم،
(تصوف) ویژگی سالکی که در حالت تفرقه است،
پرداز
پرداختن: همیشه به یزدانپرستان گرای / بپرداز دل زاین سپنجیسرای (فردوسی: ۸/۴۱۶)،
آرایشکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چهرهپرداز، سخنپرداز،
٣. گوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): عبارتپرداز، دروغپرداز، نکتهپرداز،
سراینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): غزلپرداز، نغمهپرداز،
انجامدهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کارپرداز، نالهپرداز،
آفریننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): هنرپرداز، نوپرداز،
پرورشدهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جانپرداز،
خالیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کیسهپرداز، کاسهپرداز، قرابهپرداز،
جلادهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آینهپرداز،
ازمیانبرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): غمپرداز،
۱۱. (اسم) (هنر) در نقاشی، خطهایی کوتاه که برای سایه دادن و مشخص ساختن سطحهای مختلف کشیده شود،
۱۲. (اسم) (جغرافیا) خطهایی که در نقشههای جغرافیایی برای نشان دادن شیب زمین به کار میرود و اگر شیب تند باشد خطها ضخیم و نزدیکبههم و اگر شیب ملایم باشد نازک و دورازهم کشیده میشود،
فرهنگ فارسی هوشیار
پراکنده، دورازهم چون دندان ها دندان گشاده (صفت) پراکنده جمع: شتی.
معادل ابجد
263