معنی دور تا دور
لغت نامه دهخدا
دور تا دور. [دَ / دُو دَ / دُو] (ق مرکب) گرد برگرد. پیرامون. گرداگرد. اطراف. حوالی. همه ٔ اطراف و جوانب آن: دور تا دور آن باغ را دیوار کشیده اند. (یادداشت مؤلف).
حل جدول
حول
فارسی به انگلیسی
Around, Be-, Circum-, Circuit
فرهنگ فارسی هوشیار
گرداگرد، اطراف
فارسی به آلمانی
Bei, Cirka, Etwa, Gegen, Herum, Über, Um, Umher, Ungefähr
معادل ابجد
821