معنی دوست دارنده

لغت نامه دهخدا

دوست دارنده

دوست دارنده.[رَ دَ / دِ] (نف مرکب) دوستدار. دوستار. خواهان و مهربان و صمیمی. (از یادداشت مؤلف). وامق. (دهار). هَو. (از منتهی الارب): فیلسوف، دوست دارنده ٔ حکمت.لَبِن، دوست دارنده ٔ شیر. (منتهی الارب):
که ما شاه را سربسر بنده ایم
ابا بندگی دوست دارنده ایم.
فردوسی.
رجوع به دوستدار شود.

حل جدول

دوست دارنده

دوستدار، خواهان و مهربان و صمیمی، محب

محب

فارسی به انگلیسی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

دوست دارنده

734

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری