معنی دوما
لغت نامه دهخدا
دوما. [دَ وَ / دَ] (ع اِ) دریا و آن را داماء نیز گویند. (آنندراج).
فرهنگ معین
[روس.] (اِ.) مجلس نمایندگان ملت در کشور روسیه.
حل جدول
مجلس روسیه
رمان دوما
آمورى
اموری
الکساندر دوما
نویسنده اثر سه تفنگدار
اثر دوما
رابینهود
نمایشنامه الکساندر دوما
آمورى
فارسی به انگلیسی
سخن بزرگان
زندگی بسیار فریب دهنده است؛ فقط باید با عینک مناسبی به آن نگریست.
الکساندر دوما
وقتی که زنان دوستمان می دارند، ما را از هر لحاظ به دیده عفو می نگرند؛ حتی جنایاتمان را. ولی وقتی که دوستمان نمی دارند، ارزشی حتی برای فضائل مان قایل نمی شوند.
زنانی که می خواهند مرد باشند، زنانی هستند که نمی دانند زن هستند.
به دوستی ای که بعد از عشق بین دو نفر حکمفرما می شود باید باور داشت.
دقت و احتیاط هر دو لازمند.....اولی برای رسیدن به پیروزی و دومی برای نگاهداری آن.
تصمیم شبیه به مار ماهی است؛ گرفتن آن آسان است، ولی نگاه داشتن آن بسی دشوار.
دوستی یعنی فراموش کردن آنچه میبخشید و به یاد سپردن آنچه دریافت میکنید.
گویش مازندرانی
دامی که در آب بندها و تالاب ها جهت صید پرندگان گذارند
فرهنگ فارسی هوشیار
ساخته نادرست فارسی گویان دویم دریا (اسم) مجلس نمایندگان ملت در کشور روسیه.
فرهنگ واژههای فارسی سره
دوم اینکه
معادل ابجد
51