معنی دچار شدن

لغت نامه دهخدا

دچار شدن

دچار شدن. [دُ ش ُ دَ] (مص مرکب) تلاقی. ملاقی شدن. برخوردن. بهم رسیدن. تصادم. ناگهان بهم رسیدن. برخوردن به ناموافقی یا امر ناملایمی: تیاس موضعی است و در آن موضع لشکر بنوعمرو با لشکر بنوسعد دچار شد و غالب آمد. (منتهی الارب):
گر شود مرد ره به چاه دچار
به که گردد به قرض خواه چار.
مکتبی.
|| مبتلا شدن. گرفتار گشتن. مبتلی گشتن. ابتلاء: تفضیح: دچار فضیحت شدن.

حل جدول

فارسی به انگلیسی

دچار شدن‌

Curse, Involve, Seize

فرهنگ فارسی هوشیار

دچار شدن

ناگهان بهم رسیدن

معادل ابجد

دچار شدن

562

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری