معنی دیلماج
لغت نامه دهخدا
دیلماج. (ترکی، ص، اِ) ترجمان. مترجم. سخن گزار. تیلماجی. (یادداشت مؤلف). کسی که از زبانی بزبان دیگر ترجمه کند. ظاهراً ترکی است و اصل آن «دیلیم آج » بمعنی «زبانم را بازکن » بوده است. و رفته رفته تخفیف یافته و به این صورت بمعنی ترجمان مترجم بکار رفته است. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده). کلمه ترکی است اما صورتی که برای اصل آن ذکر شده است بر اساسی نیست. (یادداشت لغتنامه).
فرهنگ معین
(دِ) [تر.] (ص.) مترجم.
فرهنگ عمید
مترجم، ترجمان، کسی که سخنی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
ترجمان، مترجم
فارسی به انگلیسی
Translator
فرهنگ فارسی هوشیار
مترجم، کسی که سخنی را از زبانی بزبان دیگر ترجمه کند
فرهنگ فارسی آزاد
دِیلماج، (ترکی) مترجم
معادل ابجد
88