معنی دیلماج
لغت نامه دهخدا
دیلماج. (ترکی، ص، اِ) ترجمان. مترجم. سخن گزار. تیلماجی. (یادداشت مؤلف). کسی که از زبانی بزبان دیگر ترجمه کند. ظاهراً ترکی است و اصل آن «دیلیم آج » بمعنی «زبانم را بازکن » بوده است. و رفته رفته تخفیف یافته و به این صورت بمعنی ترجمان مترجم بکار رفته است. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده). کلمه ترکی است اما صورتی که برای اصل آن ذکر شده است بر اساسی نیست. (یادداشت لغتنامه).
فارسی به انگلیسی
Translator
حل جدول
حمیدرضا شاه آبادی (افق)
مترجم
ترجمه ای از حمیدرضا شاه آبادی
مترجم آذری
نویسنده رمان دیلماج
حمیدرضا شاه آبادی
ترجمه ای از حمیدرضا شاه آبادی
دیلماج
فرهنگ فارسی هوشیار
مترجم، کسی که سخنی را از زبانی بزبان دیگر ترجمه کند
فرهنگ معین
(دِ) [تر.] (ص.) مترجم.
فرهنگ عمید
مترجم، ترجمان، کسی که سخنی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند،
مترادف و متضاد زبان فارسی
ترجمان، مترجم
فرهنگ فارسی آزاد
دِیلماج، (ترکی) مترجم
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
دیلماج
معادل ابجد
88