معنی دینا
لغت نامه دهخدا
دینا. (اِ) داور. || داوری. || فتوی نوشتن. (برهان) (آنندراج).
دینا. (اِخ) نام خواهر یوسف (ع). (برهان) (آنندراج).
ابراهیم بن دینا...
ابراهیم بن دینار. [اِ م ِ ن ِ] (اِخ) ابوحکیم نهروانی بغدادی. از اکابر دانشمندان قرن ششم هجری (485-556 هَ.ق.). مدرسه ای به باب الازج بنا کرده که به نام او مشهور شده است.
حل جدول
نام های ایرانی
دخترانه، دینه
فرهنگ پهلوی
از نام های برگزیده
سخن بزرگان
عشقی که در ازای خود، خواهان عشق است، از این داد و ستد، جز رنج بهرهای نخواهد بُرد.
واژه پیشنهادی
دینا
از فیلسوفان اهل ایالات متحده آمریکا
دینا اسکات
از شاعران زن اهل انگلستان
دینا ماریا کریک
از رماننویسان دوره ویکتوریا
دینا ماریا کریک
آیه های قرآن
و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است.
قل اننی هدانی ربی الى صراط مستقیم دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین
بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده؛ آیینى پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم؛ که از آیینهاى خرافى روى برگرداند؛ و از مشرکان نبود.»
معادل ابجد
65