معنی دینام
لغت نامه دهخدا
دینام. (فرانسوی، اِ) رجوع به دینامو شود.
فارسی به انگلیسی
Alternator, Magneto
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) دستگاهی است که نیروی مکانیکی را به نیروی الکتریکی تبدیل کند و بالعکس (مانند دینام اتومبیل) . ساختمان آن عبارت است از استوانه ای بنام پوسته دینام که در داخل آن دو آهن ربا سوار شده و دور آنهارا سیم پیچی کرده اند. مقدار آهن ربایی آنها بر حسب مقدار جریانی که از سیم عبور میکند کم و زیاد میشود. در داخل پوسته محور سیم پیچی شده ای بنام آرمیچر قرار داده اند. موقعی که موتور بکار میافتد آرمیچر به گردش در آمده در داخل سیم پیچهای آن جریان برقی ایجاد شده توسط زغالهایی که روی سر آرمیچر بنام کلکتور قرار داده اند جهت شارژ کردن باطری در اتومبیل بکار میرود قسمتی از جریان برقی که دینام تولید میکند بمصرف موتور میرسد و مازاد آن پس از عبور آمپر وارد باتری میگردد.
فرهنگ معین
[فر.] (اِ.) دستگاهی که نیروی مکانیکی را به نیروی الکتریکی تبدیل کند و بالعکس.
حل جدول
دستگاه تولید برق صنعتى
دستگاه مولد برق
مولد برق
دینام بزرگ
توربین
مولد و دینام
ژنراتور
دینامو ـ دینام
دستگاه تولید برق صنعتى
بخشی از دینام
آفتامات
آرمیچر
کاشف اصول کار دینام
ورنر فون زیمنس
مترادف و متضاد زبان فارسی
برقزا، دینامو، ژنراتور، مولد
فارسی به عربی
مولد
فارسی به ایتالیایی
dinamo
معادل ابجد
105