معنی دیکتاتور شوروی سابق
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Iron Curtain
وزیردر شوروی سابق
Commissar
شوروی
Soviets
شورای محلی در شوروی سابق
Soviet
سابق
Erstwhile, Past, Late, Old, Onetime, Previous, Quondam
شورای دولتی در شوروی سابق
Soviet
لغت نامه دهخدا
دیکتاتور. [ت ُ] (فرانسوی، اِ) خودکامه. خودرأی. مستبد. مطلق العنان. اصلاً عنوان هریک از قضاتی که در روم قدیم در مواقع خطیر و بحرانی برای اداره ٔ امور کشور از طرف کنسول ها برای مدت شش ماه با اختیارات فوق العاده انتخاب میشدند. دیکتاتور معاونی با عنوان ماگیستر اکویتوم انتخاب میکرد. انتخاب دیکتاتور از 430 ق.م. معمول شد و در اواخر قرن 3 ق.م. منسوخ شد. «سولا» دوباره آن را بدون قید مدت برقرار کرد. پس از قتل یولیوس قیصر دیکتاتوری رسماً ملغی شد. دیکتاتوریهای معاصر اغلب یا بعنوان رهبر یک حزب یا به کمک پیروان خود از طریق شورش یا کودتا حکومت را بدست میگیرند و یا از طریق قانون اساسی بر سر کار می آیند و بتدریج حکومت دیکتاتوری بوجود می آورند. دیکتاتورها نوعاً به اتکاء یک حزب رسمی و کمک پلیس مخفی و تبلیغات شدید بحکومت ادامه میدهند. (دائره المعارف فارسی).
فرهنگ معین
(تُ) [فر.] (اِ.) خودرأی، مستبد.
کلمات بیگانه به فارسی
خودکامه
فارسی به عربی
دکتاتور
فارسی به ایتالیایی
dittatore
فرهنگ عمید
فرمانروای خودسر، شخصی که بهعنوان رهبر یک حزب یا از طریق شورش و کودتا زمام امور را در دست گیرد و خودسرانه بر مردم حکومت کند،
فرهنگ واژههای فارسی سره
خودکامه
معادل ابجد
1726