معنی ذلیل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(ذَ) [ع.] (ص.) خوار، زبون. ج. اَذِلاّ ء یا اَذِلّه.، ~ مرده دشنامی است کسان را.
فرهنگ عمید
پست و زبون، خوار،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پست، حقیر، خوار، دون، زبون، فرومایه، متذلل، مغلوب، ناکس،
(متضاد) عزیز
فارسی به انگلیسی
Abject, Affected
فرهنگ فارسی هوشیار
زبون، حقیر، خوار، پست
معادل ابجد
770