معنی رابطه

فرهنگ معین

رابطه

(بِ طِ) [ع. رابطه] (اِ.) پیوند، بستگی.

فرهنگ عمید

رابطه

آنچه دو تن یا دو چیز را به هم پیوستگی و ارتباط می‌دهد، علاقه بین دو تن یا دو چیز، علاقه، پیوند،
(صفت) [قدیمی] ربط‌دهنده، پیونددهنده،

حل جدول

رابطه

تماس

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

رابطه

بستگی، پیوند، وابستگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

رابطه

ارتباط، انتساب، انس، بستگی، پیوستگی، پیوند، تماس، ربط، سروکار، نسبت، وابستگی،
(متضاد) ضابطه

فارسی به انگلیسی

رابطه‌

Affiliation, Alliance, Association, Communication, Connection, Interconnection, Intercourse, Interrelationship, Kinship, Liaison, Linkage, Links, Pertinence, Relation, Relationship, Respect, Tie-In, Tie-Up, Touch, Traffic, Transaction

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

رابطه

اتصال، احترام، ربطه، عاده، اِتّصالٌ

فرهنگ فارسی هوشیار

رابطه

علاقه و آنچه بدان چیزی را بچیزی بندند، سلسله وار و زنجیروار

فرهنگ فارسی آزاد

رابطه

رابِطَه، علاقه- وصلت- پیوند

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

رابطه

Angewohnheit [noun], Binden, Bindung (f), Gewohnheit [noun], Knüpfen, Punktgleichheit (f), Schlips (m), Zustand [noun]

معادل ابجد

رابطه

217

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری