معنی راده

لغت نامه دهخدا

راده

راده. [رادْ دَ] (ع اِ) به اصطلاح کتابت علامت و یا عددی که بر بالای سطری گذارند تا دلالت کند و نشان دهد کلام محذوف و از تو افتاده ای را که در حاشیه نوشته اند. (ناظم الاطباء). علامتی از اعداد یا چیز دیگر که در متن کتابی نهند و همان علامت را در حاشیه یا ذیل ورق تکرار کنند تا خواننده بحاشیه یا ذیل متوجه شود. (یادداشت مؤلف).


رادة

راده. [رادْ دَ] (ع اِ) چوبی است در مقدم گردون که به پهنا بسته میشود میان دو چوب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || فایده، گفته میشود: هذا الامر لا راده فیه، ای لا فائده. (منتهی الارب).

حل جدول

راده

فایده


راده، نفع ، فایده

سود و بهره


سود و بهره

راده

راده، نفع، فایده


سود و بازده

راده


فایده

راده


سود و فایده

راده


فایده و سود

بهره, راده, نفع, هوده, ربح, صرفه


سودوبهره

منفعت، راده، نفع، فایده، هوده


سودوفایده

بهره، نفع، هوده، ربح، صرفه، راده

فرهنگ فارسی هوشیار

راده

فایده، نفع، سود


هایدروجن

انگلیسی از یونانی به مانک آب و به مانک راده آبزتد از گیاهان

واژه پیشنهادی

نفع

راده

معادل ابجد

راده

210

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری