معنی راش

لغت نامه دهخدا

راش

راش. (ع ص) سست و ضعیف. (آنندراج).
- جمل راش، شتر سست پشت. (منتهی الارب). شتر پست پشت. (ناظم الاطباء).
|| شتری که صاحب گوش بسیارموی بود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- رمح راش، نیزه ٔ سست و ضعیف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

راش. (ع اِ) پر مرغ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || مرغی که پر درآورده. (از اقرب الموارد).

راش. (اِ) توده و انبار غله ٔ پاک شده را گویند مرادف جاش. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (از فرهنگ رشیدی). توده و انبار غله. (غیاث اللغات). توده و انبار غله ٔ پاک شده و از کاه برآورده را گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). انبارغله. چاش نیز گویند. (شعوری ج 2 ورق 7). انبار غله که آن را جاش هم گویند. (از فرهنگ سروری) (فرهنگ خطی). || درختی است که در جنگلهای ایران موجودمیباشد، چوب آن برای ساختمان منازل دهاقین استعمال میشود. این درخت از 650 تا 2000 گزی در جنگلهای مرطوب آستارا، دیلمان، کلارستان، نور، کجور دیده میشود. (یادداشت مؤلف). زان، بشجیر، عیش السیاح، شجره النَبَع، نبع، شریان، شَوحَط، چِهَلَر، راج، آلاش. (یادداشت مؤلف). درخت راش از تیره ٔ فاقاسیا و از جنس فاقوس میباشد یک گونه ٔ آن فاقوس سیلواتیکا در جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران نام برده شده است، این درخت را در گیلان، رامسر، کجور و کلارستق، راش، در آستارا، قزل گز در درفک و طوالش، الوش و آلاش، در نور، چلر، در مازندران، مرس، و در گرگانرود، قزل آغاج می خوانند. درخت راش در جلگه تقریباً نایاب است. ولی در بلندی های کوهستانها فراوان میباشد. در گیلان و مازندران در ارتفاع بیش از دو هزار متر از سطح دریا جنگلهای خالص آن یافت میشود. راش درختی است سایه پسند و از اینرو دارای شاخ و برگ فراوان میباشد. نهال جوان آن از سرمای سخت زود گزند می بیند و بویژه سرمای بهاره برگهای آن را نابود میسازد، گرمای زیاد نیز برای آن زیانبخش است. در نقاط سرد خوب جست نمی دهد ولی در جاهای گرم تا اندازه ای بهتر جست میدهد. توان گفت که درخت راش دارای ریشه های سطحی است و برای جنگلهای خاکهای کم ژرفا و آهکی شایسته میباشد. در جنگلهای انبوه از شصت تا هشتاد سالگی ولی درفضای باز از 40 تا 50 سالگی بار میدهد. در خاکهای خوب هر 5 یا 6 سال یکبار و در آب و هوای ناسزگار هر 15 سال یکبار میوه ٔ فراوان میدهد. میوه اش 5 تا 7 درصدروغن دارد. قد آن خیلی بزرگ میشود و به 35 متر و قطر یک متر و نیم میرسد. عمر آن 200 تا 250 سال میباشد. چوب آن برای ساختن در و پنجره و تراورس راه آهن و میز و صندلی و مبل و صندوق و غیره بکار میرود و مصرف آن بیش از دیگر چوبها است. از سلولز آن پارچه های ابریشمی لطیف و خوب میسازند. زغال و هیزم آن نیز پسندیده است. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 164). و نیز رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 صفحات 118، 125، 121، 128 شود.

فرهنگ معین

راش

توده غله پاک شده، انبار غله، نام درختی جنگلی که چوب بسیار محکمی دارد و در کوهستان های شمال ایران می روید. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

راش

انبار غله،
خرمن غلۀ پاک‌شده،

درختی جنگلی با برگ‌های ضخیم و گل‌های خوشه‌ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، آلاش، الاش، آلوش، آلش، چهلر، چلر، مرس، قزل‌آغاجغ، قزل‌گز،

حل جدول

راش

از درختان جنگلی

نوعی درخت، درخت جنگلی

فارسی به انگلیسی

راش‌

Buck, Crib

فارسی به عربی

راش

زان

گویش مازندرانی

راش

گاو سیاه رنگ

فرهنگ فارسی هوشیار

راش

سست و ضعیف

اصطلاحات سینمایی

راش

نسخه ی چاپ شده ی نگاتیو های فیلمبرداری شده همراه با صدا را راش میگویند که معمولا برای بازبینی نماهای برداشت شده ی روزانه جهت بررسی کیفیت آنها ازنظر بازی وتصویر مورد استفاده قرار می گیرد.

معادل ابجد

راش

501

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری