معنی رایحه

فرهنگ معین

رایحه

(یِ حِ) [ع. رایحه] (اِ.) بوی، بوی خوش.

فارسی به انگلیسی

رایحه‌

Aura, Bouquet, Breath, Fragrance, Odor, Perfume, Scent, Snuff, Waft

فارسی به عربی

رایحه

رائحه، نفس، هاله


رایحه داشتن

رائحه


رایحه وعطر

عطر

فارسی به آلمانی

رایحه

Geruch [noun], Atem (m), Hauch (m), Schnaufer (m)

فرهنگ عمید

رایحه

نسیم یا بویی که به ‌مشام می‌رسد، بو، بوی، بوی بد یا بوی خوش،

مترادف و متضاد زبان فارسی

رایحه

بو، ریح، شمیمه، شمیم، عطر، نکهت

نام های ایرانی

رایحه

دخترانه، بوی خوش، بوی خوش

فرهنگ فارسی هوشیار

رایحه

نسیمی که بمشام رسد

لغت نامه دهخدا

خوب رایحه

خوب رایحه. [ی ِ ح َ / ح ِ] (ص مرکب) خوشبوی. معطر. چیزی که بویش دلپذیر باشد. (ناظم الاطباء).

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

رایحه

224

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری