معنی ربات
لغت نامه دهخدا
ربات.[رِ] (ع اِ) کاروانسرا و منزلگاه و رباط. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 17). و رجوع به رباط شود.
ربات. [رَ] (ع اِ) پشته و بلندی. (آنندراج) (اقرب الموارد). ربا. رباه. ربی. پشته. تپه. کوه. کوه کوچک. (ناظم الاطباء).
ربات. [رَب ْ با] (ع اِ) ج ِ رَبّه. (ناظم الاطباء). || ج ِ رابیه. (متن اللغه).
- ربات ِ حِجال، زنان حجله ها. بانوان حرم: التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. (سندبادنامه ص 70). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. (تاریخ جهانگشای جوینی).
حل جدول
آدم ماشینی
گویش مازندرانی
واژه پیشنهادی
آدم آهنی
معادل ابجد
603