معنی ربن
لغت نامه دهخدا
ربن. [رَب ْ ب َ] (ع اِ) لقب علمای یهودی است. ج، رَبابِنه. ربن ها طرفدار تلمود بوده اند. (یادداشت مرحوم دهخدا): و هو [جبرئیل بن بختیشوع] یخاطبه بالتجبیل [یخاطب حنین] و یقول له یا ربن حنینی، و تفسیر ربن المعلم. (عیون الانباء ج 1 ص 186).
ربن. [رَ ب َ] (اِخ) یا ربن طبری، سهل. ذبیح اﷲ صفا گوید: قفطی او را از یهودیان طبرستان دانسته و گفته است که ربن و ربین و راب از نامهای مقدمان شریعت یهودی است، لیکن می دانیم که ربن کلمه ٔ سریانی و بمعنی استاد، استاد ما، و استاد بزرگ بوده و معمولاً برای نامیدن فضلای بزرگ نصرانی که با زبان و ادب سریانی سر و کار داشته و یا خود از مشاهیر علمای سریانی بوده اند بکار میرفته است و ربن نیز چون در علم شریعت یهود تخصصی داشته بدین اسم خوانده شده است. نام وی سهل بوده و در اوایل قرن سوم هجری می زیسته است. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 60). جلال الدین تهرانی گوید: ربن یهودی منجم و طبیب مازندرانی است که در علم نجوم و ریاضیات و طب ماهر بوده است و چندین کتاب حکمت را نقل و ترجمه نموده است و پسرش علی بن ربن طبیب معروف است که به سرمن رأی مسکن گرفته است و ابوبکر محمدبن زکریای رازی طبیب معروف اسلام را شاگرد علی بن ربن نام برده اند گرچه محقق نیست. ربن درعلم شریعت یهود نیز تخصصی داشته از این رو وی را ربن نامیدند چه ربن و ربین بر علما و بزرگان مذهبی یهود اطلاق میشود، و ربان نیز میگویند. ربن طبری مجسطی را خود ترجمه نموده و در ترجمه ٔ خود فصول بخصوص در اشعه و کیفیت آن و مطارح شعاع آورده است که در سایر ترجمه ها نبوده بطوری که از قول ابومعشر نقل میکنند مترجمین مجسطی این فصل را که مطارح باشد اهمال نموده اند و تنها ربن نقل کرده است. (از گاهنامه ٔ جلال الدین تهرانی). و رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمه ص 9 و تاریخ الحکمای قفطی ص 128 و 155 و عیون الانباء ج 1 ص 308 و 309 شود.
ربن. [رَ ب َ] (اِخ) یا ربن طبری، علی بن ربن طبری. مؤلف کتاب امثال و جز آن است. (منتهی الارب). صفا در ضمن بحث از پدر وی گوید: بهرحال در تاریخ طبری هنگامی که ذکر پسر این دانشمند یعنی علی رفته از او به صفت نصرانی یاد شده و علی بن زید بیهقی گفته است که او از کتّاب شهر مرو و با همتی رفیع و عالم به انجیل و طب بوده و تفسیر ربن «المعلم العظیم » است. وی دبیر مازیاربن قارن بود و چون مازیار در 224 هَ. ق. بدست لشکریان عبداﷲبن طاهر اسیر و تسلیم کسان معتصم گردید او بخدمت خلیفه درآمد. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 60).
فرهنگ معین
(رَ بَّ) [ع.] (اِ.) مجتهد یهوده، مفتی یهودان.
فرهنگ عمید
عنوان علما و پیشوایان مذهبی یهود، خاخام،
حل جدول
نام های ایرانی
پسرانه، یکدست. یک اندازه (نگارش کردی: رهبهن)
فرهنگ فارسی هوشیار
نیاز (اسم) مجتهد یهود مفتنی یهودان.
معادل ابجد
252