معنی ربوب
لغت نامه دهخدا
ربوب. [رَ] (ع اِ) پسر زن مرد از شوهر دیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || شوهر مادر. (از اقرب الموارد).
ربوب. [رُ] (ع اِ) ج ِ رُب ّ. (ناظم الاطباء). ج ِ رُب، شیره ٔ سطبر از هر ثمر بعدِ فشاردن آن. (آنندراج). رجوع به رُب شود. || ج ِ رَب ّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رَب شود.
فرهنگ معین
(رُ) [ع.] (اِ.) جِ رب.
حل جدول
ایزدان
فرهنگ فارسی هوشیار
ناپسری، گله ی گاو پدرام (تک: رب) جبه ها شیره ها (اسم) خداوند صاحب مالک، مخدوم، خدا پروردگار جمع ارباب.
معادل ابجد
210