معنی ربودن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
دزدیدن، جذب کردن. [خوانش: (رُ دَ) [په.] (مص م.)]
فرهنگ عمید
چیزی را با تردستی و چابکی از جایی برداشتن و بردن، در بردن،
دزدیدن،
جذب کردن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
دزدیدن، ربایش، سرقت، قاپیدن
فارسی به انگلیسی
Grab, Steal
فارسی به عربی
اختطف، اسرق، اصبح، حقیبه، خطاف، خطف، مسکه، ملخص
فرهنگ فارسی هوشیار
به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن، به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Abstrakt, Ankommen, Bekommen, Kommen, Werden, Entfu.hren, Beutel (m), Sack (m), Sack, Sich aneignen, Sich bemächtigen, Tasche (f), Tüte (f), Usurpieren
معادل ابجد
262