معنی رسواشده
لغت نامه دهخدا
رسواشده. [رُس ْ ش ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) فاش شده. بر سر زبانها افتاده. ظاهر و آشکار شده. از پرده بدشده:
ای غمت مادر رسواشده را سوخته دل
از دل مادر تو سوخته تر باد پدر.
خاقانی.
حل جدول
ورمالیده
معادل ابجد
576