معنی رسوخ کردن
لغت نامه دهخدا
رسوخ کردن. [رُ ک َ دَ] (مص مرکب) بطور ثابت و استوار در دل اثر کردن و راه پدید کردن دل به استواری. (ناظم الاطباء). رخنه کردن. نفوذ کردن. اثر کردن. (فرهنگ فارسی معین).
حل جدول
نفوذ، رخنه
فرهنگ واژههای فارسی سره
رخنه کردن
کلمات بیگانه به فارسی
رخنه کردن
فارسی به انگلیسی
Penetrate, Permeate
فارسی به عربی
اثقب، انتقاع
فرهنگ فارسی هوشیار
رخنه کردن کار ساز شدن (مصدر) رخنه کردن نفوذ کردن اثر کردن.
معادل ابجد
1140