معنی رشید و بلند قد

حل جدول

رشید و بلند قد

بلند بالا


قد بلند

رشید، دیلاق


بلند قد

دیلاق

فرهنگ فارسی هوشیار

قد بلند

درازه بلند بالا لند هور (گویش گیلکی) (صفت) دراز قد بلند بالا: آدم قد بلند و خشکیده و سبیل نازکی است. . .


بلند قد

بلند بالا (صفت) بلند قامت.

واژه پیشنهادی

فارسی به انگلیسی

لغت نامه دهخدا

قد و نیم قد

قد و نیم قد. [ق َ دُ ق َ] (ص مرکب) کوچک و بزرگ. کوتاه و بلند: بچه های قد و نیم قد.


رشید

رشید. [رَ] (از ع، ص) شجاع و دلیر و باعزم در جنگ. (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان، شجاع. (یادداشت مؤلف). دلیر. شجاع. (فرهنگ فارسی معین). || در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشید و رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح). خوش قد و قامت. (فرهنگ فارسی معین).

رشید. [رَ] (اِخ) یا رشید الدحداح یا رشیدبن غالب. این اسم تحریف است از کنیت رشید (ابن غالب) دحداح. او راست: شرح دیوان ابن الفارض، که رشید به سال 1851م. به نشر آن مبادرت ورزید. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به رشید الدحداح در اعلام زرکلی و همین لغت نامه شود.

رشید. [رُ ش َ] (اِخ) یا رشید ثقفی. تابعی است. (منتهی الارب).

رشید. [رَ] (اِخ) یا رشید لکهنویی، مولوی عبدالرشید. از گویندگان و شاگردان ملا نظام الدین لکهنویی. رجوع به فرهنگ سخنوران و روز روشن ص 244 شود.

رشید. [رَ] (اِخ) یا امیر رشید، لقب ابوالقاسم نوح بن منصوربن نصربن احمدبن اسماعیل سامانی. رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 117 و نوح... شود.

رشید. [رَ] (اِخ) رشید اسوانی یا غسانی. رجوع به الاسوانی در معجم المطبوعات ج 1 شود.

معادل ابجد

رشید و بلند قد

710

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری