معنی رفاقت

لغت نامه دهخدا

رفاقت

رفاقت. [رِ ق َ] (ع اِمص) همدمی. همراهی. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات از قاموس). یاری. (از نصاب الصبیان). همراهی. همراهی کردن. (یادداشت مؤلف).
- رفاقت کردن، معاشرت کردن. مجالست کردن. نشست و برخاست کردن. همراهی کردن. (یادداشت مؤلف). || دوستی و محبت و مهربانی و ملاطفت. || مؤانست. || صداقت. || مشارکت. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

رفاقت

(مص ل.) دوستی کردن، همراهی کردن، (اِمص.) همراهی، یاری. [خوانش: (رِ قَ) [ع.]]

فرهنگ عمید

رفاقت

همراهی، مهربانی،

حل جدول

رفاقت

دوستی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

رفاقت

دوستی

کلمات بیگانه به فارسی

رفاقت

دوستی

مترادف و متضاد زبان فارسی

رفاقت

دمسازی، دوستی، مرافقت، مودت، ولا، همدلی، همدمی، همراهی، هموثاقی، یاری،
(متضاد) عداوت

فارسی به انگلیسی

رفاقت‌

Camaraderie, Fellowship, Friendship

فارسی به عربی

رفاقت

زماله، صداقه، موده

فرهنگ فارسی هوشیار

رفاقت

همدمی، همراهی، یاری

فارسی به آلمانی

رفاقت

Kameradschaft [noun]

معادل ابجد

رفاقت

781

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری