معنی رمانی از اسماعیل کاداره
حل جدول
مرثیه بر کوزوو، ژنرال ارتش مرده، آوریل شکسته، رویدادهای شهر سنگی (هبوط در شهر سنگی)، کنسرت در پایان زمستان، چه کسی دورونتین را بازآورد؟، زمستان سخت
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
ناری (صفت) منسوب به رمان بسیار سرخ: لعل رمانی یاقوت رمانی.
لغت نامه دهخدا
اسماعیل. [اِ] (اِخ) ابن عبدالرحمن بن اسماعیل. رجوع به ظافر اسماعیل شود.
اسماعیل. [اِ] (اِخ) معزالدین. رجوع بمعزالدین اسماعیل شود.
اسماعیل. [اِ] (اِخ) ابومنصور. رجوع به اسماعیل الظافر شود.
اسماعیل. [اِ] (اِخ) بجلی. رجوع به اسماعیل جبلی شود.
اسماعیل. [اِ] (اِخ) ابن مسلم یا اسماعیل بن ابی زیاد سکونی. رجوع به اسماعیل بن ابی زیاد شود.
اسماعیل. [اِ] (اِخ) ابن الحافظ. رجوع به اسماعیل الظافر... شود.
اسماعیل. [اِ] (اِخ) ابوالظاهر. رجوع به اسماعیل منصوربن القائم شود.
اسماعیل. [اِ] (اِخ) طبیب جرجانی رجوع به اسماعیل جرجانی شود.
اسماعیل. [اِ] (اِخ) غرناطی. رجوع به اسماعیل بن محمد... شود.
اسماعیل. [اِ] (اِخ) ابن محمدبن المستنصر. رجوع به اسماعیل الظافر... شود.
معادل ابجد
752