معنی رمانی از اونوره دوبالزاک
حل جدول
باباگوریو
داستان اونوره دوبالزاک
فاجعه در کنار دریا
رمان اونوره دوبالزاک
دخترعمو بِت
اوژنی گرانده
رمانى از اونوره دوبالزاک
مهمانسرای سرخ
مجموعه قصههایی از اونوره دوبالزاک
داستانهای خندهآور
رمانی از اونوره دو بالزاک
باباگوریو
سخن بزرگان
بهترین وسیله برای کاهش دشمنان افزایش دوستان است.
فرهنگ فارسی هوشیار
ناری (صفت) منسوب به رمان بسیار سرخ: لعل رمانی یاقوت رمانی.
لغت نامه دهخدا
رمانی. [رُم ْ ما] (اِخ) ابوالحسن علی بن عیسی الرمانی نحوی. متوفی بسال 384 هَ. ق. رجوع به ابوالحسن رمانی و انساب سمعانی و ریحانه الادب شود.
رمانی. [رُم ْ ما] (ص نسبی، اِ) آنچه در شکل و رنگ شبیه انار باشد. (از اقرب الموارد). و مشابهت را بیشتر رنگ سرخ از آن اراده کنند. || لعل و یاقوت. (آنندراج):
رسیدم من به درگاهی که دولت
از او خیزد چو رمانی ز معدن.
منوچهری.
- یاقوت رمانی، اجود انواع یاقوت است. (الجماهر بیرونی). یاقوت سرخ خوش و برنگ دانه ٔ انار: در پیش تخت اعلی پانزده پاره یاقوت رمانی و لعل بدخش و زمرد و مروارید و پیروزه. (تاریخ بیهقی).
همت عالی طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب یاقوت رمانی بود.
حافظ.
و رجوع به یاقوت رمانی شود.
رمانی. [رُم ْ ما] (اِخ) زیدبن حبیب الجهنی. ازرواه است و از شعبی روایت کند. (از لباب الانساب).
رمانی. [رُم ْ ما] (اِخ) عمروبن تمیم. از رواه حدیث است و از پدر خویش روایت کند. (از لباب الانساب).
رمانی.[رُم ْ ما] (اِخ) احمدبن علی بن محمد، مکنی به ابی عبداﷲ الرمانی النحوی. رجوع به احمدبن علی.... شود.
رمانی. [رُم ْ ما] (ص نسبی) منسوب است به رمان بن معاویهبن ثعلبهبن عقبه که بطنی است از سکون. (از لباب الانساب سمعانی).
معادل ابجد
648