معنی رمانی از هنری فیلدینگ
حل جدول
واژه پیشنهادی
تام جونز
رمانی از «ورونیکا هنری»
کشف عشق کنج یک کتاب فروشی
رمانی از هنری جیمز
اروپایی ها
جام زرین
سختتر شدن اوضاع
پرتره یک بانو
سفرای کبار
رمانی از هنری میلر
بهار سیاه
تصلیب گلگون
مدار راس الجدی
لغت نامه دهخدا
هنری. [هَُن َ] (ص نسبی) اهل هنر. هنرمند. هنرور:
خواجه ٔ سید ابوسهل رئیس الرؤسا
احمدبن الحسن آن بارخدای هنری.
فرخی.
آن هنری خواجه ٔ جلیل چو دریاست
با هنربیشمار و گوهر بی عد.
منوچهری.
آفرین زآن هنری مرکب فرخ پی تو
که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز.
منوچهری.
هنری سرفکنده چون لاله است
که کلاهش به سر ندوخته اند.
خاقانی.
هرکو هنری است و عیب خود گفت
با جان هنر قرین شمارش.
خاقانی.
|| دلیر: سام نریمان را پرسیدند که آرایش رزم چیست ؟ گفت: فر ارجمند شاه، دانش سپهبد بارای و مبارز هنری. (نوروزنامه).
اصطلاحات سینمایی
صفتی است برای آثار یا بازیگران شاخصی که برگزیده و گزیده کارند. مشخصه اصلی آنها اندیشه ورزی و اندیشه سازی است. آثاری چون « هامون » اثر جاودانه ی مهرجویی درایران وسه گانه ی کیلو فسکی (سفید، آبی، قرمز) درسینمای جهان اشخاصی مانند کوبریک درکارگردانی وبازیگر فقیدی چون مارلون براندو دردوران اوج بازیگری، نمونه ی بارز آثار واشخاص هنری هستند.
فرهنگ فارسی هوشیار
ناری (صفت) منسوب به رمان بسیار سرخ: لعل رمانی یاقوت رمانی.
معادل ابجد
778