معنی رمان الکساندر پوشکین روس
حل جدول
بوریس گودونوف
رمان الکساندر پوشکین
غلام پست
داستان الکساندر پوشکین
غلام پست
دختر سروان
نمایشنامه الکساندر پوشکین
ضیافت در وقت بلا
اثر الکساندر پوشکین
سوار برنجی
رمانی از الکساندر پوشکین
دختر سروان
لغت نامه دهخدا
روس. (ص) هر فرد از قوم روس. روسی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به روسی شود.
روس. (اِ) مخفف روپاس پهلوی. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). روباه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به روباه شود.
روس. (اِخ) نام ملکی وسیع در اقلیم ششم و هفتم. (غیاث اللغات). ناحیتی است که مشرق وی کوه بجناک است و جنوب وی رود روتا است و مغرب وی صقلاب است و شمال وی ویرانی شمال است و این ناحیتی بزرگ است و مردمانی بدطبعاند و بدرگ و ناسازنده و شوخ روی و ستیزه کار و حرب کن و ایشان با همه کافران کز گرد ایشان است حرب کنند و بهتر آیند و پادشاه را روس خاقان خوانند و ناحیتی است نعمت وی بغایت بسیار است از هر چیزی که بباید و اندر گروهی از ایشان مروت است و طبیبان را بزرگ دارند و ده یک همه ٔ غنیمت ها و بازرگانیهای خویش هر سالی بسلطان دهند و اندر میانشان گروهی از صقلابیانند که ایشانرا خدمت کنند و از صد گز کرباس کمتر یا بیشتر یک شلوار دوزند و اندر پوشند همه بر سر زانو گرد کرده دارند و کلاههای پشمین بسر برنهاده دارند دم از پس قفافروهشته و مرده را با هرچه با خویشتن دارد از جامه و پیرایه بگور فرونهند و طعام و شراب با ایشان بگور نهند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 188). کویابه مستقر ملک است و شهر صلابه و ارتاب از روس است. (از حدود العالم ص 189):
بروم اندرون شاه بد فیلقوس
یکی بود با رای او شاه روس.
فردوسی.
ز چین و ماچین تاروس و تا در سقلاب
همه ولایت خانست و زیر طاعت خان.
فرخی.
خفچاق و روس رسمی ابخاز و روم ذمی
ذمی هزار فرقه رسمی هزار لشکر.
خاقانی.
فتح تو به جنگ لشکر روس
تاریخ شد آسمان قران را.
خاقانی.
چون ز سواد شابران سوی خزر سپه کشید
روس و الان نهند سر خدمت پای شاه را.
خاقانی.
ندانم که با داغ چندین عروس
چگونه کنم قصه ٔ روم و روس.
نظامی.
گفت کز جمله ٔ ولایت روس
بود شهری بنیکوی چو عروس.
نظامی.
بفرموده تا عبره ٔ روم و روس
نبشتند بر نام اسکندروس.
نظامی.
سلطان روم و روس بمنت دهد خراج
چیپال هند و سند بگردن کشدقلاد.
سعدی.
و رجوع به روسیه و روسیه ٔ شوروی و روسی شود.
روس. (اِخ) از پسران یافث بن نوح بود. (از تاریخ گزیده چ لیدن ص 28). و رجوع به یافث شود.
روس. [رَ] (ع اِ) انه لروس سوء؛ یعنی بد مرد است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || عیبی که در کراع (پایچه ٔ گاو و گوسفند) باشد. (از اقرب الموارد). عیب. (از المنجد). || در شاهنامه عبدالقادر بغدادی بمعنی فریاد آمده است. (از فرهنگ شاهنامه).
پوشکین
پوشکین. (اِخ) (آلکساندر) از مشاهیر شعرای روسیه. در سال 1799 م. در مسکو تولد یافت و بسال 1837 م. درگذشت. شعر و منظومه و درام بسیار دارد و آثارش به بیشتر زبانهای اروپائی ترجمه شده است. از جمله آثار اوست: روسلان و لودمیلا، انیه گین، بوریس گدونف.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1311