معنی رمان جعفر شهری

نام های ایرانی

جعفر

پسرانه، جوی بزرگ، نام امام ششم شیعیان، نام برادر علی (ع) ملقب به ذوالجناحین و معروف به جعفر طیار

فرهنگ فارسی آزاد

جعفر

جَعْفَر، جعفرهای بنام در امر مبارک متعددند از جمله جناب ملاجعفر گندم پاک کن که در کتاب اقدس نیز به او اشاره می فرمایند و دیگر جناب میرزا جعفر تبریزی که در ادرنه از تصور فراق گلوی خویش بریدند و دیگر جناب میرزا جعفر رحمانی شیرازی که مسافرخانه مقام اعلی را بنا کردند،

جَعْفَر، اسم شریف امام ششم شیعیانِ اثنی عشریه ملقب به صادق،

جَعْفَر، نهر آب- جوی پر آب- شتر شیرده (جمع:جَعافِر)،

جَعْفَر، اسم برادر حضرت علی مُلَقَّب به «طَیّار» و «ذُوالْجَناحَیْن» که در غزوهء مَؤُتَه پرچمدار و سردار لشکر اسلام شد و هر دو دستشان قطع گردید و شهید شدند،

فرهنگ فارسی هوشیار

جعفر

نهر، رود


نماز جعفر

نام نمازی است که پیامبر اسلام (ص) به جعفر بن ابیطالب آموزش داده اند

فرهنگ معین

جعفر

رود، نهر، ماده شتر پر شیر. [خوانش: (جَ فَ) [ع.] (اِ.)]

لغت نامه دهخدا

رمان

رمان. [رَ] (نف) ترسو و هراسان و گریزان. (ناظم الاطباء). شمان. (از برهان قاطع). رمنده. در حال رمیدن. رجوع به رمیدن شود:
بیابانی از وی رمان دیو و شیر
همه خاک شخ و همه ره کویر.
فردوسی.
رمان دید از او نامداران خویش
بر آنسان که بیند رخ گرگ میش.
فردوسی.
شد آن لشکر گشن پیش تورگ
رمان چون رمه ٔ میش از پیش گرگ.
اسدی.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان ژنده پیلان و گردان نگون.
اسدی.
آنکه از گربه ای رمان باشد
کی خدای همه جهان باشد.
سنائی.

رمان. [رُم ْ ما] (ع اِ) انار و آن شش مزه دارد مانند سیب. (آنندراج). نار: فیهما فاکهه و نخل و رمان. (قرآن 68/55). رجوع به انار شود.


ام جعفر

ام جعفر. [اُم ْ م ِ ج َ ف َ] (ع اِ مرکب) مرغ خانگی. || اِست. (المرصع).


باغ جعفر

باغ جعفر. [غ ِ ج َ ف َ] (اِخ) نام محلی از طسوج لنجرود. [قم] (تاریخ قم ص 113).

معادل ابجد

رمان جعفر شهری

1159

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری