معنی رمان لویى فردینان سلین
واژه پیشنهادی
مرگ قسطی
مرگ قسطی
رمانی از لویی فردینان سلین
دسته دلقک ها
قصر به قصر
معرکه
مرگ قسطی
رمانی از «لویی فردینان سلین»
مرگ قسطی
نویسنده رمان «مرگ قسطی»
لویی فردینان سلین
حل جدول
لغت نامه دهخدا
فردینان. [ف ِ] (اِخ) رجوع به فردیناند شود.
ژزف فردینان
ژزف فردینان. [ژُ زِ ف ِ] (اِخ) نام آرشیدوک اطریش. مولد سالزبورگ بسال 1872 م. وی در جنگ بین المللی نخستین شرکت داشته است.
رمان
رمان. [رَ] (نف) ترسو و هراسان و گریزان. (ناظم الاطباء). شمان. (از برهان قاطع). رمنده. در حال رمیدن. رجوع به رمیدن شود:
بیابانی از وی رمان دیو و شیر
همه خاک شخ و همه ره کویر.
فردوسی.
رمان دید از او نامداران خویش
بر آنسان که بیند رخ گرگ میش.
فردوسی.
شد آن لشکر گشن پیش تورگ
رمان چون رمه ٔ میش از پیش گرگ.
اسدی.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان ژنده پیلان و گردان نگون.
اسدی.
آنکه از گربه ای رمان باشد
کی خدای همه جهان باشد.
سنائی.
رمان. [رُم ْ ما] (ع اِ) انار و آن شش مزه دارد مانند سیب. (آنندراج). نار: فیهما فاکهه و نخل و رمان. (قرآن 68/55). رجوع به انار شود.
رمان. [رُم ْ ما] (اِخ) نام قصری است در واسط عراق و ابوهاشم یحیی بن دینار رمانی بدانجا منسوب است. (معجم البلدان).
معادل ابجد
882