معنی رمان مشهوری از سینکلر لوییس
حل جدول
بابیت
رمان سینکلر لوییس
بابیت
رمانی از سینکلر لوییس
بابیت
رمان مشهوری از تولستوی
آنا کارنینا
رمان رابرت لوییس استیونسن
سوداگر لاشه کشتى
سینکلر لویس
برنده نوبل ادبیات در سال 1930 میلادی
رمان مشهوری از ارنست همینگوی
تپه های سبز آفریقا
وداع با اسلحه
لوییس مایلستون
برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی در سال 1928 میلادی
برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی در سال 1930 میلادی
لوییس رینالت
برنده نوبل صلح در سال 1907 میلادی
لغت نامه دهخدا
مشهوری. [م َ](حامص) شهرت و اشتهار یافتن:
راز چرخ فلک بدان دوری
نه هم از علم یافت مشهوری.
اوحدی.
رمان
رمان. [رَ] (نف) ترسو و هراسان و گریزان. (ناظم الاطباء). شمان. (از برهان قاطع). رمنده. در حال رمیدن. رجوع به رمیدن شود:
بیابانی از وی رمان دیو و شیر
همه خاک شخ و همه ره کویر.
فردوسی.
رمان دید از او نامداران خویش
بر آنسان که بیند رخ گرگ میش.
فردوسی.
شد آن لشکر گشن پیش تورگ
رمان چون رمه ٔ میش از پیش گرگ.
اسدی.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان ژنده پیلان و گردان نگون.
اسدی.
آنکه از گربه ای رمان باشد
کی خدای همه جهان باشد.
سنائی.
رمان. [رُم ْ ما] (ع اِ) انار و آن شش مزه دارد مانند سیب. (آنندراج). نار: فیهما فاکهه و نخل و رمان. (قرآن 68/55). رجوع به انار شود.
رمان. [رُم ْ ما] (اِخ) نام قصری است در واسط عراق و ابوهاشم یحیی بن دینار رمانی بدانجا منسوب است. (معجم البلدان).
معادل ابجد
1346