معنی رمان هریت بیچر استو
حل جدول
واژه پیشنهادی
کلبه عمو تام
کلبه عموتم-مرواریدجزیره اور-مردم شهرقدیم--پیرمردشهرنشین-
رمانی از هریت بیچر استو
کلبه عمو تام
از نویسندگان اهل ایالات متحده آمریکا
هریت بیچر استو
لغت نامه دهخدا
استو. [اَ] (اِ) استه. رجوع به استه شود.
استو. [] (اِخ) خبوشان: خبوشان شهری وسط است از اقلیم چهارم و توابع بسیار دارد و در دفاتر دیوان آن ولایت را استو نویسند و در عهد مغول هولاکوخان تجدید عمارت آن کرد و نبیره اش ارغون خان بر آن عمارت افزود و آب و هوای خوب دارد، حاصلش غلّه و پنبه و انگور و میوه ٔ فراوان باشد. (نزهه القلوب ج 3 ص 150).این نام در نسخ جهانگشای جوینی استو، آسو و استوا آمده است. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 13 و 132 و 279). و یاقوت آنرا ذیل استوا آورده. رجوع به استوا و دستورالوزراء ص 127 و حبیب السیر جزو 4 از ج 2 ص 356 شود.
هریت
هریت. [هََ] (ع ص) فراخ. || فراخ کنج دهن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || زن هر دو راه یکی شده. (منتهی الارب). || فرس هریت، اسپ که عذار لجام آن کوتاه بود خلاف اصیل. (منتهی الارب). || (اِ) شیربیشه. || (ص) مردی که راز را نپوشد. || مرد زشت سخن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
رمان
رمان. [رَ] (نف) ترسو و هراسان و گریزان. (ناظم الاطباء). شمان. (از برهان قاطع). رمنده. در حال رمیدن. رجوع به رمیدن شود:
بیابانی از وی رمان دیو و شیر
همه خاک شخ و همه ره کویر.
فردوسی.
رمان دید از او نامداران خویش
بر آنسان که بیند رخ گرگ میش.
فردوسی.
شد آن لشکر گشن پیش تورگ
رمان چون رمه ٔ میش از پیش گرگ.
اسدی.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان ژنده پیلان و گردان نگون.
اسدی.
آنکه از گربه ای رمان باشد
کی خدای همه جهان باشد.
سنائی.
اطلاعات عمومی
هریت بیچر استو
سخن بزرگان
هیچگاه بیانات و گفته های یک فرد خشمگین را در حین مشاجره فراموش نکن.
هریت بیچراستو
بیشتر مادرها به گونه ی غریزی، فیلسوف هستند.
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد
1588